کوچه خاطرات
رفتم از کوچهء معشوقه گذشتم امشب
بغض چند سالهء خويش را شکستم امشب
دفتر خاطرها خورد ورق از پس هم
با غم و حسرت و اشک چشم ببستم امشب
ياد ايام گذشته نشست در سر من
تا به آن حد که غريبانه نشستم امشب
خنده ناز نگارم همه جا پيدا بود
من از آن خاطرهء داغ گسستم امشب
شد سراپا همه آتيش دل سوختهء من
با هزار ناله از آن کوچه بجستم امشب
سوي ميخانه کشيدم دل نالان غمين
تا که ساقي بدهد بادهء مستم امشب
حال بگو اي فلک احوال من اينگونه چرا
به چه جرمي به اين حال من هستم امشب
" بهرام شمس "
حتي اگر نباشي...برچسب : نویسنده : 9adbeyatcheed بازدید : 138